به گزارش وبلاگستان مشرق، ابراهيم ابوذري در يکي از مطالب اخير وبلاگ "کمان گير" با قلمي کنايه آميز پيام هاي سراسر زندگي ساز فيلم "جدايي نادر از سيمين" را اينچنين تشريح کرد:
1. درست نيست که به خاطر رفتن به خارج و زندگي بهتر براي خود و فرزند و همسر، پدرمريضمان را به امان خدا ول کنيم.
2. در هنگام عصبانيت تصميم نگيريم.
3. انصاف را رعايت کنيم. خب بگوييد من هلش دادم ديگه.
4. دروغ نگوييم.
5. پول زور به کسي ندهيم.
6. با مردم وحشي پايين شهر دست به يقه نشويم، آنها را درک کنيم. در صورت امکان از توهين هاي آنها چشم بپوشيم.
7. و نيز تشکر نکنيم از زن خدمتکار که به خاطر نجات پدر صاحب خانه فرزندش سقط شده است.
8. يک دفترچه تلفن همراه داشته باشيم و در مواقع ضروري استفتائ از دفتر مرجع تقليد يادمان نرود.
9. همه بدبختي هاي ما از همين دينداري هاي ماست. اگر چادر نبود نادر زودتر به حامله بودن زن آگاه مي شد.... چادر يک چيز اضافه است و مانع نمايش واقعيت هاست.
10. لطفا اگر چادر مي پوشيد. شکم تان را بيرون بياندازيد تا هم نونرسيده گرم اش نشود و هم ديگران بدانند تا شما را محترمانه و با احتياط پرتتان کنند بيرون.
11. نه همه بدبختي هاي ما وقتي شدت پيدا کرد که ما در رفتن به سرزمين موعود مان تأخير کرديم.
12. مطمئن باشيم اگر لقمه ي حرام بخوريم در هنگام بارداري يک بلايي وحشتناک به سر بچه ي مان مي آيد. شک نکنيد. هر کس شک کند سه روز بعد يک اتفاق خيلي بد براي يکي از اعضاي خانواده اش رخ مي دهد.
13. فرزند بهتر زندگي بهتر در آرمان شهر غرب.
***
و حالا
درد دل هاي منتشر نشده بابا نادر به دختر
اندکي طاقت بيار دخترم بزودي از اين زندگي نکبت بار در کنار اين مردم متقلب دروغگو خلاص مي شوي. اينجا همه دروغ گو هستند از رئيس جمهور اش گرفته تا پاپتي هاي جنوب شهر!
باي دخترم! اميدوارم آينده ي خوبي داشته باشي در شهرهاي قشنگ اروپا و آمريکا !
آنجا که بري دادگاه هاش مثل اينجا شلوغ نيست. قاضي هيچ وقت گيج نمي شود. آنجا حکم قصاص وجود ندارد. مثل اينجا تا براي يک بچه اي که هنوز به دنيا نيامده حکمي به نفع اش صادر کنند. کارگراي پمپ بنزين پول اضافي از راننده ها دريافت نمي کنند. همه راست مي گويند. آنجا آزادي مطلق است هيچ قيد و بندي نيست. توي جشنواره هاشان فيلم هاي مشکل دار را هم مجوز مي دهند. حتي فيلم هايي که به نظام آنها گير دهد مثل اينجا که نيست. آنجا آدم هاي قاطي که سرشان را به در و ديوار مي کوبند وجود ندارد. آنجا خانه هاش پله هاي زيادي ندارد که اگر بخواهي کسي را پرت کني بيرون بيفتد و بچه اش سقط شود و حکم اعدامش صادر شود... خسته ات نکنم دخترم.
خلاصه اينکه تا اين مملکت درست نشده به اينجا نيا . شايد من هم آمدم پيشت. بذار بابام بميره بعد...